راز عشق

مرا شبیه خودم بکش

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ

مرا شبیــه خــودم؛شبیــه یک ستــاره بِکِــش..


شبیــه مــن که نشــد..!


خــط بــزن دوبــاره بِکــش..


مرا شبیــه خــودم در میـان آتـش و دود شبیـه چِشــم و دلــم غــرق صــد شــراره بِکــش..


و بعد دسـت بکش بر شـــراره ام یک شــب..


بســوز وقلــب مــرا پــاره پــاره بکــش...


و زخـــم های دلــم را ببیــن؛و بعد از آن لبــاس بر تــنِ این قلــبِ بی قـــوارِه بِکــش..


بخنــــد..........................


خنــــده تو شعلـــه می زنــد بر مـــن..


بخنــــد و شعلـــه های مــــرا به یک اشـــاره بکــش..


ببین ستـــاره شـــدم با تــو ای بهانـــه ی مــن....


مرا شبیـــه خـــودم...!


شبیـــه یک ستـــاره بکــش..


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۱
رضا امینی

نظرات  (۱)

۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۷ محمد عندلیب
یاد جمله ای از دکتر شریعتی افتادم که می گفت انسان موجودیست که گل خودش رو در اختیارش گذاشتند و بهش گفتند که خودت را بساز در حالی که نمی داند ساختن چیست و هنر چیست و گِل چیست و مجسمه و زیبایی چیست!
فقط می داند باید کاری کند!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی